نویسنده و گردآوری شده توسط : ابوالفضل فدائی
مباحث پرداخته شده در این مطلب شامل :
۱-جایگاه علم تاریخ در عهد کلاسیک یونان
۲-جایگاه علم تاریخ پیش از قرون جدید
۳-فراهم شدن زمینه های نگرش علمی به تاریخ
۴- علمیت تاریخ
مقدمه
جریان های ضد تاریخی که به نام موسسان آنها (ارسطو ، دکارت و کنت) نامگذاری شده است ، منجر به منازعاتی بین اصحاب تاریخ و اصحاب غیر تاریخ که بیشتر فلاسفه بوده اند ، شده است . اصحاب تاریخ معتقد به علم بودن تاریخ به عنوان رشته ای علمی و معرفت شناختی بوده و هستند ، در حالی که اصحاب غیر تاریخ بر این باور بوده اند که انسان نمی تواند از تاریخ به معرفت حقیقی و یقینی دست یابد . هر کدام از این علما یا فلاسفه ضد تاریخی بر اساس یک بینش یا گفتمانی که در ذهن داشته اند این عقاید معرفت شناسانه و ضد تاریخی را مطرح می کرده اند . و همچنین برای فهم نگرش یونانی ها به تاریخ از دو جنبه می توانیم مورد بررسی قرار دهیم :
یکی مورخین و دیگری دیدگاه فلاسفه بزرگ یونان یعنی افلاطون و ارسطو ؛
اولین و مهمترین مورخان دنیا یعنی هرودت و توسیدید که به قول کالینگوود تاریخ علمی به دست آن ها آفریده شد . در سرزمینی می زیسته اند که گرایش ضد تاریخی بر اندیشه فیلسوفان و متفکران آن مسلط بوده است . و هرودت تا حد زیادی تاریخ را از ساحت اسطوره و افسانه جدا کرد و آن را به مفهوم علمی آن نزدیک نمود .
گالینگوود می گوید اندیشه یونان باستان به طور کلی گرایش مسلط بسیار مشخصی دارد که نه تنها با رشد اندیشه تاریخی ناموافق است بلکه عملا بر پایه یک متافیزیک ضد تاریخی نیرومند استوار است .(متافیزیک : شاخه ای از فلسفه است که به پژوهش درباره چیستی و وجود ، زندگی ، جهان به عنوان یک کل می پردازد ) تاریخ ، علم عمل انسان است آن چه مورخ پیش روی خود می گذارد چیزهای است که آدمیان در گذشته انجام داده اند و آنها به عالمی در حال تغییر تعلق دارند ، عالمی که در آن چیزها به هستی در می آیند و از هستی ساقط می شوند . بنا بر نظر مسلط متافیزیک یونانی ، این چیزها نباید دانستنی باشند و بنابراین تاریخ باید ناممکن باشد .
دومین مورخ بلند آوازه یونان توسیدید است که اثرش « تاریخ جنگ های پلوپونزی می کوشد تاریخ را با سیر ادواری تمدن بشر و فراز و نشیب های آن مورد بررسی قرار داده و برای نخستین بار فلسفه جدیدی از تاریخ ارائه دهد. چنانکه خود می نویسد : من درباره رویدادهای روزگاران گذشته به ساده ترین و روشن ترین قرائن اتکاء کردم و به نتایجی دست یافتم که پذیرفتنشان دور از عقل نیست » .و می افزاید : من فقط به روایت ها اعتماد نکردم ، بلکه از گواهان پرسش نمودم و از سخن پردازی نیز خود داری داشتم.
پولی بیوس مورخ یونانی الاصلی که برای رومیان می نوشت . و تاریخ جنگ های پونیک را تقریر کرد و او نیز بینش و روش خود را در تاریخ نگاری مرهون گفتمان معرفتی یونان بود
با وجود این که این مورخان تلاش قابل توجه ای داشتند اما فعالیت آن چندان موثر نبود و از منظر معرفت فلسفی ، حکمای یونانی جایگاه چندانی برای تاریخ قائل نبودند و تاریخ از حیث جزئی و متغیر بودن اجزای موضوعی آن شایسته جایگاه برجسته ای در تقسیم بندی علوم قلمداد نمی کردند . نگرش حاکم بر اندیشه حکمای یونانی نوعی عقل گرایی فلسفی بود که چندان اهتمامی به عقل گرایی تاریخی نداشت . و روند حرکت و سیر تحول تاریخ را دوری تلقی می کرد .
و از طرفی دیگر : اغلب چنین می پندارند که فلاسفه یونانی به تاریخ توجهی نداشتند و تاریخ ( به عنوان سیر تحول وقایع و ایام ) و علم تاریخ ( به عنوان شناخت و تفسیر این سیر تحول ) را به حساب نمی آورند اما واقعیت این است که نه ارسطو و نه افلاطون این قدر درباره تاریخ بدبین نبودند و تنها ساز و کار پیدایش علم تاریخ ( تاریخ در مفهوم معرفت شناسی ) را فاقد ویژ گی های خاص قضایای فلسفی می دانستند .