ان کو (پیانگو) ، انسان نخستین پس از آنکه هیجده هزار سال رنج کشید ، جهان را از وجود خویش بیافرید . از نفسش ابر و باد ، از آوازش تندر ، از رگهایش رودها ، از گوشتش زمین ، از مویش سبزه و درخت ، از استخوانش فلزات و از عرقش باران پدید آمد و از حشراتی که بربدنش نشسته بودند ، نوع انسان زاده شد .در جایی دیگر از اساطیر چینیان در مورد آفرینش انسان اینگونه آمده است که بیانگو (پان کو) موجود بزرگ ، هنگامی که از تنهایی خسته شد ، دو تندیس مرد و زن از گل ساخت و در وجود هریک روح یانگ (مرد – مثبت) و یین ( زن – منفی ) را دمید و اینگونه نخستین زن و مرد جهان پدید آمدند .در کتیبه ای به مربوط به بیش از ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح مربوط به تمدن مصر آمده است که خنون یکی از خدایان مصر باستان پیکر آدمی را بر روی چرخ کوزه گری خود ساخت . این کتیبه هم اکنون در یکی از موزه اروپایی نگهداری میشود
در روایات اساطیری ایران ، مشی و مشیانه را داریم که عبارتند از : نخستین جفت بشری که بدین شکل به وجود آمدند که چون اهریمن کیومرث نخستین انسان و آفریده ی اهورا مزدا را کشت ، خون کیومرث در زمین فرو رفت و پس از چهل سال ، گیاه ریواسی رویید که از آن گیاه مشی و مشیانه زاده شدند و سپس چهرۀ بشری یافتند و روان در آنان دمیده شد . و نسل آدمی در جهان تکثیر گشت .اسطوره آفرینش آدم و حوا و سقوط شان به دلیل نافرمانی از فرمان خدا ، پیش از تورات در روایتی از قوم شیلوک ، ساکن نیل علیا حوالی مصر که در حال حاضر جزو کشور سودان آمده است ، آنچنان که میدانید در این اسطوره ، انسان ، نخست در آسمان میزیست و به سبب خوردن میوۀ ممنوع از آسمان رانده شد.در اساطير بابلی مربوط به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح انسان از سرشتن خاك با خون كينگو فرمانده سپاه تيامت شكل گرفته است . خون عنصر حيات است و جان زندگي و بدين دليل است كه مردوك ، انسان را از خون خدائي قرباني داشته اند .
در پایان این نوشتار نگاه به اسطورۀ آفرینش را با نگرش اسطوره ای آیین زرتشت به جهان آفرینش به نقل از کتاب «شناخت اساطیر ایران»، خاتمه می دهیم :
« در نظر زرتشتیان ، خدا خیر مطلق است و چون اساساً مخالف بدی است ، نمی تواند هیچگونه ارتباطی با آن داشته باشد ، و در سراسر تاریخ ، در ستیز زندگی و مرگ ، خدا با بدی درگیر است…خدا وجودی خردگراست و برای هرچه می کند ، دلیلی دارد . او جهان را مانند بعضی شاخه های آیین هندو ، محض تفریح نمی آفریند و مانند خدای عهد عتیق ( تورات ) که غالباً از آفرینش اظهار ندامت می کند ، از آفرینش جهان پشیمان نیست .جهان می تواند آوردگاه میان خوب و بد باشد ؛ اما اساساً نیک است و اگر شرّ آن را تباه نکرده باشد ، مشخصات آفرینندۀ خود را که نظم و هماهنگی است ، می نمایاند . انکار بنیان نیک جهان مادی یکی از بزرگترین گناهانی است که یک زرتشتی می تواند مرتکب شود. عقایدی که براساس آنها جسم بد است و تن زندان روح یا زندان گناه اولیه است ، از نظر زرتشتیان یاوه گویی است.بنابراین، زرتشتیان اعتقاد ندارند که تن یا ماده سرانجام مقهور خواهد شد ؛ بلکه به اتحاد آرمانی ماده و روان قائلند ؛ آنان نه به انتظار پایان جهان ، بلکه در انتظار «بازسازی جهان» به دست خدا هستند.