به روز رسانی شده در : شنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۳ | ارسال مطلب
مهم ترین عناوین :
باستان
۱۳۹۶/۰۵/۱۱
ابوالفضل فدائی
20652 بازدید

میرداماد سوار بر اسب در جاده جلو می رفت. شاه عباس صفوی و همراهانش کمی جلوتر بودند. شیخ بهائی سوار …

میرداماد سوار بر اسب در جاده جلو می رفت. شاه عباس صفوی و همراهانش کمی جلوتر بودند. شیخ بهائی سوار بر اسب چابکی جلوتر از همه پیش می رفت.اسب شیخ جست و خیز میکرد و سوارش محکم به زین چسبیده بود تا زمین نخورد.میرداماد سرعت اسبش را زیادتر کرد اما اسب نمی توانست اندام سنگین او را جلو ببرد.عباس مثل بسیاری از مردم بر این باور بود که میان دانشمندان هم مثل سیاستمداران،‌ حسادت وجود دارد.

شاه به میرداماد نزدیک شد و با لبخند به شیخ اشاره کرد و گفت: «جناب میر،‌ میبینید که این شیخ پایبند ادب نیست و بیتوجه به حضور این همه آدم های بزرگوار از جمله جنابعالی جلوتر از همه میرود.»
میرداماد مقصود مؤذیانه شاه را فهمید و پاسخ داد: «اینطور نیست، شیخ انسان دانشمند و بزرگی است و اسب او از اینکه چنین شخصی بر پشتش سوار شده از خوشحالی جست و خیز میکند و شیخ را جلوتر از همه میبرد.»شاه اسبش را تاخت و به شیخ بهائی رسید. شیخ گفت: «این اسب خیلی سرکش است و تا به مقصد برسیم مرا بیچاره میکند.»
شاه مؤذیانه گفت: «علتش این است که شما لاغر هستید و به اندازه کافی بر پشت اسب فشار نمی آید،‌ درست برعکس میرداماد که با جثه سنگینش، اسب را خسته میکند. شاه ادامه داد: تا جایی که من دیده ام، متفکران در غذا خوردن قناعت میکنند و به همین علت لاغر هستند، مثل جنابعالی، ولی میرداماد، آن قدر در خوردن حریص است که چنین جثه ای دارد.»
شیخ آهی کشید و گفت: «این طور نیست، میر فقط در اندوختن دانش حرص می زند و بزرگی جثه او مادرزادی است و ربطی به پرخوری ندارد. و اسب او به علت حمل وجودی گرانقدر که کوهها هم تحمل سنگینی دانش او را ندارند خسته شده است.”
شاه عباس که متوجه اعتماد متقابل دو دانشمند شد سکوت کرد و به فکر فرورفت.

*این متن خلاصه برگزیده از کتاب پنج گنج، گنج سوم

منبع : داستان کوتاه


https://sarayetarikh.ir/?p=1144
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سرای تاریخ در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
نظرات و تجربیات شما

0 دیدگاه برای “حکایتی از میرداماد و شیخ بهایی

دیدگاه شما

ابتدا تمام فیلدها را تکمیل نمائید و بعد بر روی ارسال کلیک کنید.

1 / 10
داستان گنج‌های گمشده هیتلر
داستان گنج‌های گمشده هیتلر
2 / 10
کارنامه تحصیلی احمدشاه قاجار؛ تاریخ ۶؟
کارنامه تحصیلی احمدشاه قاجار؛ تاریخ ۶؟
3 / 10
نامه دختر رضا خان به امام خمینی
نامه دختر رضا خان به امام خمینی
4 / 10
ایل ارکوازی؛ یکی از ایلات بزرگ ایران
ایل ارکوازی؛ یکی از ایلات بزرگ ایران
5 / 10
ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین
ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین
6 / 10
پوشش و لباس دختر مدرسه‌ای‌های قبلِ از انقلاب
پوشش و لباس دختر مدرسه‌ای‌های دهه ۵۰
7 / 10
این دبیرستان معروف یادگار دو پدر است برای دو پسر کشته‌شده
این دبیرستان معروف یادگار دو پدر است برای دو پسر کشته‌شده | مدرسه فیروزبهرام
8 / 10
علت فرار مظفرالدین شاه از کاخ دارآباد|زندگینامه
علت فرار مظفرالدین شاه از کاخ دارآباد|زندگینامه
9 / 10
عکس های قدیمی خیابان‌های برفی تهران در دهه ۵۰
عکس های قدیمی خیابان‌های برفی تهران در دهه ۵۰
10 / 10
کشف سازه‌ای،قدیمی‌تر از کاخ گلستان
کشف سازه‌ای،قدیمی‌تر از کاخ گلستان

آخرین مطالب
به قلم ابوالفضل فدائی
تاریخ اسلام