نگارنده :حسین بیانی
( پایه یازدهم )
ایل قاجار از طوایف ترک زبان شرق آسیاست که با ایجاد سلسله پادشاهی قاجار یک و نیم قرن در ایران حکومت کردند. پیرامون اصل و ریشه ایل قاجار قولهای مختلفی وجود دارد. برخی اصل و ریشهی قاجار را به ترکمنها میرسانند، برخی دیگر به اشکانیان و طبق قولی دیگر که از شهرت نیز برخوردار است، ریشهی آنها به مغول بر میگردد. آن ها در دوره تیموری به سمت آسیای مرکزی حرکت نمودند و در شمال ایران آن عهد ساکن شدند. شاه عباس صفوی گروهی از آنها را در إسترآباد (گرگان، گلستان فعلی) ساکن کرد و با اینکه طوایف دیگری از این ایل در جاهای دیگر سکونت داشتند ولی سلسله قاجار از همین قاجاریان استرآبادی به وجود آمد. بنیان گذار این سلسله محمد خان قاجار بود که به علت حادثهای که برای او در سنین نوجوانی پیش آوردند، او را اخته نمودند، از اینروی به «شاه خواجه» و «آغا» گشت.
آغا محمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار است که در ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق(۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ ش و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ م در اشرف مازندران متولد شد. جد وی فتحعلی خان بود که از سرداران سپاه تهماسب دوم صفوی بود و در گرگان حکومت میکرد. او پس از انقراض صوفیه و حمله افاغنه، داعیه حکومت داشت که در سال ۱۱۳۸ق توسط نادرشاه افشار در مشهد کشته شد و حکومت افشاریه ایجاد گشت. بعد از انقراض افشاریه بود که باز خاندان قجر برای رسیدن به حکومت تلاش نمود و محمدحسن با کریم خان زند در افتاد و در طی یک سلسله درگیریها عاقبت خان قجر شکست خورد و سر از تنش جدا گشت و پسرانش از جمله آغا محمد خان به اسارت زندیه افتادند. کریم خان حیلهای به کار می برد و از هر قوم و طایفهای که میدانست میتوانند علیه او قیام کنند چند تن را در اسارات نگه می داشت و با آنها خوش رفتاری می کرد و بدین وسیله خطر آن طایفه را خنثی میکرد. آغا محمد خان نیز در واقع گروگان خان زند از ایل قجر بود. وی را مدتی در تهران و دامغان نگه داشت و سپس به شیراز بردند.علت بردن او به شیراز این بود که کریم خان حکومت دامغان را به برادر آغا محمد خان یعنی حسینقلیخان داده بود ولی وقتی شروع به تمرد نمود و در ۱۱۸۱ق کشته شد و بدینوسیله آغا محمد خان در محدودیت بیشتری قرار گرفت.آقا محمدخان شیراز اجازه داشت برای شکار به اطراف نیز برود ولی حق خروج از آن نواحی را نداشت. او به واسطه خدیجه، عمه خویش از اندرونی کاخ شاهی مطلع میگشت و در اواسط صفر ۱۱۹۳ ق وقتی مطلع شد کریم خان در شرف مرگ است، به بهانه شکار از محبس بیرون رفت و پس از ۱۶ سال اسارت شیراز را به قصد شمال ایران ترک نمود. در ورامین مدعی شاهی شد و به استرآباد رفت. در میانه راه مقداری ازمحمولههای مالیاتی را غارت کرد و ضبط نمود. از همراهانش در این گریز علاوه بر دو برادرش جعفرقلی خان و مهدی قلیخان، باید از برادرزاده اش باباخان (فتحعلی شاه بعدی) نام برد.در آن منطقه با کمک ترکمنها و افرادی از ایل قاجار داعیه حکومت نمود و در یک سلسله نزاعها توانست استرآباد و مازندران را به تصرف در آورد و از اینروی در سال ۱۱۹۵ق در ساری تاج شاهی بر سر نهاد. بعدها نواحی کرمانشاه، کردستان و آذربایجان را نیز به حکومتش ملحق کرد و این همه در زمان تزلزل حکومت زندیه بود. ولی لطفعلی خان زند به شاهی رسید و تقابل این دو شاه زند و قجر به مدت ۱۵ سال از پر حادثهترین ادوار زندگی آغا محمد خان است. جنگهای متعددی بین این دو در نواحی جنوبی و مرکزی ایران در گرفت تا اینکه عاقبت آغا محمد خان توانست شیراز را که مقر حکومت لطفعلی خان بود تسخیر کند و شاه زند به کرمان گریخت. آغا محمدخان به سمت کرمان رفت و پس از یک سلسله درگیری در کرمان و بم و خیانت برخیها به شاه زند، عاقبت باعث برافتادن سلسله زندیه شد و حکومت قاجار را رسما ایجاد نمود.
زندگی آغا محمد خان بیش از هر چیز دیگر در جنگ و خونریزی گذشت. در زمان وی بسیاری از اصلاحات دوره کریم خان رو به سوی نابودی نهاد و اغتشاش مملکت را فرا گرفت. وضع اقتصادی مردم خراب گشته و راهها ناامن و غارت و دزدی بسیار شد. حوزههای علمیه گرفتار افول شد و به موازات اغتشاش ایران، حوزههای علمیه شیعه در عراق تقویت شد. حوادث مهم زندگی وی تقریبا همه جنگ و نزاع سیاسی است. ذیلا به برخی از حوادث مهم دوران حکومت وی که اغلب حاکی از خشونت و بیرحمی بسیار این شاه است اشاره خواهد شد:
الف. درگیری با زندیه
آغا محمد خان در چند جنگ با زندیان جنگید. او طی یک سلسله جنگها با «علیمراد خان» برادزاده کریمخان و پسرعمویش «جعفرخان» در اصفهان به درگیری پرداخت، ولی چون لطفعلی خان توانست رقبای زندیه را از میدان به در کند و رسما شاه شود، رقیب اصلی درگیری های آغا محمد خان قرار گرفت.در یک نبرد وی حتی موفق به محاصره نمودن پایتخت شاهی لطفعلی خان شد ولی نتوانست به داخل دار الحکومه راه یابد و ناچار به سمت شمال ایران که در تحت حکومت وی بود بازگشت. دفعه¬ی دوم باز توانست شیراز را محاصره کند ولی در این مرحله «حاج ابراهیم کلانتر» که از ارکان قدرت زندیه بود و در این زمان با زندیان دچار اختلاف شده بود، توانست سپاه زند را شکست دهد و لطفعلی خانی که در بازگشت از جنگ شکست خورده درهای دروازههای شیراز را به روی خود بسته دید و به نواحی اطراف گریخت. در این زمان چند درگیری دیگر نیز بین سپاه زند و سپاه قاجار روی داد و در آخرین آنها شاه زند در اصفهان از قجرها شکست شد و راهی کرمان شد. چون موفق به ورود به کرمان نشد به طبس و سپس یزد رفته و سپاه خود را سر و سامان داد و به شیراز حمله نمود . ولی باز شکست خود و به کرمان رفته و وارد شهر شد و در ۱۲۰۸ق دوباره خود را شاه خواند. آغا محمد خان با لشکری گران به سمت کرمان رفت و اگر چه کرمان چند ماه مقاومت کرد، ولی عاقبت بر اثر قحطی و محاصره حصار شهر شکسته شد و مردم قتل عام شده و شاه زند به بم گریخت. حاکم بم به لطفعلی خان خیانت کرد و او دستگیر شد و آغا محمد خان با دستان خود و با نفرت بسیار چشمان او را از جا کند و وقایح ناگفتنی دیگری نسبت به آخرین شاه زند انجام داده و به تهرانش فرستادند و در آنجا به قتل رسید.
ب. حادثه کرمان
از ننگینترین لکههای در زندگی موسس سلسله قاجار، قتل عام مردم کرمان و هتک حرمت آنهاست. چون حمله آغا محمد خان به کرمان در زمستان بود، کرمانیان تصور میکردند که سرمای کویر باعث خستگی سپاه وی شده و موفق به فتح کرمان نخواهند شد. ولی شاه که از جسارت کرمانیان و ناسزاهای هر شب آنها از روی برج و باروی شهر سخت در خشم بود، مدتها در همانجا ماند و عاقبت بر اثر قحطی مردم نتوانستند به بقای در شهر ادامه دهند و شهر فتح شد. به دستور شاه قجر مردم بسیاری کشته شدند و به نوامیس مردم تجاوز بسیار شد و اموال آنان به غارت رفت. یکی از پردههای این حادثه در آوردن کاسه چشم مردان شهر-که تعداد بیست تا هفتاد هزار جفت چشم گفته شده- می باشد و نیز مناره ساختن از کاسه سر مردان.
ج. تاج گذاری
آغا محمد خان اگر چه در چند زمان خود را شاه خوانده بود، ولی رسما در رمضان ۱۲۱۰ق در دشت مغان، محل تاجگذاری نادرشاه، تاجگذاری کرد و بعدها در اردبیل- مقر سابق صفویه- حمایل بست و گویی میخواست بگوید جانشین تمام حکومتهای سابق است. از این زمان به بعد بود که تهران به عنوان پایتخت و مرکز ایران شناخته شد.
د. حمله به تفلیس
آغا محمد خان قاجار در دو نوبت به قفقاز و مناطق شمال غربی ایران آن روز لشکر کشید. در نوبت دوم موفق به گشودن شهر شد و فجایعی را که در کرمان سپاهیان او مرتکب شده بودند در تفلیس نیز مرتکب شدند. بسیاری را قتل عام کردند و گروهی را اسیر و عدهی زیادی را در رودخانه خفه کردند.علت حمله وی به نواحی قفقاز این بود که «هراکلیوس» حاکم گرجستان خود را به روسها فروخته بود و بلاد تحت حاکمیت خود را تحتالحمایه روسها قرار داده بود. ولی آغا محمد خان عقیده داشت که آن نواحی جزو خاک ایران است. او دو بار به قفقاز لشکر کشید و اولین آن در سال ۱۲۰۹ق بود. تلاش برای بازپسگیری نقاط متعلق به کشور امر خوبی است، ولی رفتار ددمنشانه وی هر چه بیشتر در جدایی این نواحی از ایران در دوران خلف وی فتحعلی شاه قاجار، موثر بود.
ه. به سمت شرق
مشهد محل حکومت «شاهرخ میرزا» فرزند نادر شاه افشار بود و با اینکه افشاریه منقرض شد بود، ولی این پیرمرد درمانده کماکان حاکم این منطقه بود. آغا محمد خان در هجومی که به مشهد آورد، پس از نزاعی کوتاه با ترکمن ها و غارت اموالشان، به مشهد رفته و بقایای افشاریان را اسیر کرد و به حدی شاهرخ فرتوت را شکنجه داد، تا نشانی جواهرات نادر را به وی بدهد و وقتی به آنها دست یافت خود را بر روی آنها میغلطاند. شاه قجر، شاهرخ را کشت و «نادر میرزا»، فرزند شاهرخ را که به هرات گریخته بود، تحت تعقیب قرار داد. آقا محمدخان به بخارا نیز رفته و روسها را از آنجا بیرون نمود.
و. کشته شدن
روسها در زمانی به برخی مناطق قفقاز حمله کرده بودند ولی همواره از شاه قجر واهمه داشتند. آغا محمد خان برای بیرون راندن آنها برای بار دوم عازم قفقاز شد، ولی در همان اوان تزار روس کشته شد و روسیان از قفقاز دور شدند. آغا محمد خان که از شادی در پوست خود نمیگنجید تصمیم گرفت شهر شوشی(شوشا) را که در هجوم نخستین موفق به فتح آن نشده بود، فتح کند. شهر با اندک مقاومتی سقوط کرد ولی در این زمان بر اثر حادثهای ساده- که یک نگهبان یا آشپز مقداری از باقی مانده خربزه یا غذای شاه را خورده بود- شاه حکم به قتل او داد و همین باعث شد متهمان برای نجات جان خود جان شاه را بستانند. یعنی در بامداد ۲۱ ذیالحجه۱۲۱۱ ق(۲۷ اردیبهشت ۱۱۷۷ ش و ۱۷ مه ۱۷۹۸ م) «صادق کُرد شقاقی» و دو تن از همراهانش آغا محمد خان را به قتل رساندند. آغا محمدخان را در شوشا دفن کردند و بعدها وی را به رسم معهود آن عصر به عتبات برده و در نجف دفن کردند. پس از وی حکومت قاجار به مدت یک و نیم قرن در ایران حکمرانی کرد و اگر چه در اواخر این سلسله بود که حکومت چند هزار ساله ایران از شاهنشاهی مطلقه به مشروطه تبدیل شد ولی دوره قاجار از سیاه ترین ادوار ایران است که علاوه بر عقب ماندگی و وضع ناگوار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، قسمت های مهمی از ایران از دست رفت.
اخلاق و شخصیت
۱-آغامحمدخان
آغامحمدخان از شخصیت و اخلاقی خاص برخوردار بود. بسیار بی رحم و سنگدل بود. درعین حال تظاهر به مذهبی بودن می نمود، او در دوران خردسالی به فرمان عادل شاه افشار مقطوعالنسل گردید و به نام اختهخان شهرت یافت. این کار همچون خاری در تن و جان او خلید و او را زشت رخسار و پرآزار و دژرفتار به بار آورد. او همچنین از لحاظ جسمی ضعیف و علیلالمزاج مینمود. بیماری سرع داشت و یکبار هم در ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۶ق سکته کرد و ۳ روز در حال بیهوشی بود تا با درمان دو پزشک بهبود یافت. با اینهمه ارادهای قوی داشت و میکوشید کاستی¬هایش آشکار نگردد.هرکس او را از دور میدید، نوجوانی ۱۴، ۱۵ سالهاش میپنداشت. آقامحمدخان از این امر ناراحت میشد و بسیار متنفر بود که کسی به چهره یا چشمانش بنگرد. با اینکه میدانست دیگران به احوالش واقفند، کوشش میکرد تا ندانند یا بنمایانند که نمیدانند. از همینرو، تشکیل حرمسرا داد و زنی چند به همسری برگزید.با همه گرفتاریها، به شکار و مطالعه هم علاقهمند بود. شبها در کنار بسترش شاهنامه میخواندند. نماز میخواند و روزه میگرفت. طلاکاری گنبد حضرت امامحسین(ع) و ضریح نقره نجف اشرف، مرمت آستانقدس رضوی در مشهد و تعمیر چندین مسجد در قزوین و تهران به فرمان او انجام گرفت.آقامحمدخان همچنین در رعایت حال سپاهیان خود کوشش و تلاش بسیار میکرد. وی خود به روش آنها زندگی میکرد چرا که میدانست بدون وجود لشکریانی آماده و مطیع نمیتواند آمال خود را در جهت کشورگشایی برآورده سازد. به همین جهت هرگاه جایی را مورد حمله قرار میداد و آنجا را تاراج میکرد، سپاهیان او هر آنچه را که غارت کرده بودند صاحب شده و از آن مهمتر اگر لشکریان افراد آن منطقه را به اسارت می گرفتند هیچگاه حاضر نبود آنها را مجبور کند که اسیران را آزاد کنند.
(۱) آقامحمدخان: ۱۱۶۱ تا ۱۱۷۶ (۱۵ سال)
(۲) فتحعلیشاه: ۱۱۷۶ تا ۱۲۱۳ (۳۷ سال)
(۳) محمدشاه: ۱۲۱۳ تا ۱۲۲۷ (۱۴ سال)
(۴) ناصرالدینشاه: ۱۲۲۷ تا ۱۲۷۵ (۴۸ سال)
(۵) مظفرالدینشاه: ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵ (۱۰ سال)
(۶) محمدعلیشاه: ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ (۳ سال)
(۷) احمدشاه: ۱۲۸۸ تا ۱۳۰۴ (۱۶ سال)

۲-فتحعلی شاه
فتحعلیشاه قاجار (۱۱۵۱ خورشیدی در دامغان – ۱۲۱۳ خورشیدی در اصفهان) دومین شاه از دودمان قاجاربود که از ۱۱۷۶ به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه بر ایران فرمانروایی کرد. فتحعلی شاه پس از کشتهشدن عمویش آقامحمدخان به پادشاهی رسید. زیرا آقامحمدخان فرزندی نداشت.
۳ ـ محمد شاه
محمدشاه قاجار (۱۴ دی ۱۱۸۶ تبریز – ۱۴ شهریور ۱۲۲۷ تجریش) نوهٔ فتحعلیشاه و فرزند عباسمیرزا و سومین شاه از دودمان قاجار در ایران بود. محمد شاه تا پیش از رسیدن به تاج و تخت محمدمیرزا نامیدهمیشد و معروف به ولیعهد ثانی بود.
۴ ـ ناصرالدین شاه
ناصرالدینشاه قاجار (۲۵ تیر ۱۲۱۰ – ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزاخوانده میشد، معروف به «قبلهٔ عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد «شاهِشهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانیترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار داراست. او همچنین نخستین پادشاه ایران بود که خاطرات خود را نوشت.
۵ ـ مظفرالدین شاه
مظفرالدینشاه قاجار (زاده ۳ فروردین ۱۲۳۲ – درگذشته ۱۲ دی ۱۲۸۵) پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود. وی پس از کشتهشدن پدرش ناصرالدینشاه و پس از نزدیک به ۴۰ سال ولیعهدی، شاه شد و از تبریز به تهران آمد. در جریان جنبش مشروطه، برخلاف کوششهای صدراعظمهایشعلیاصغرخان اتابک (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد. او چهار روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت. او آخرین پادشاهی است که در ایران درگذشته است. مظفرالدین شاه در کربلا به خاک سپرده شده است.
۶ ـ محمد علی شاه
محمدعلیشاه قاجار (۱۲۵۱–۱۳۰۴ خورشیدی) ششمین پادشاه از دودمان قاجار بود. او در ۱۲۸۵ خورشیدی به سلطنت رسید و به مخالفت با مشروطه پرداخت. مجلس شورای ملی را به توپ بست و آزادیخواهان را به قتل رساند. این رویدادها به استبداد صغیر معروف است. او پس از فتح تهران توسط مشروطهخواهان، به سفارت روسیه در تهران پناهنده شد و با فشارهای داخلی و خارجی و با تحقیر مجبور به ترک ایران شد. مشروطهخواهان پس از وی پسر خردسالش احمدشاه را به سلطنت انتخاب کردند.
۷ ـ احمد شاه
احمدشاه قاجار (۱۲۷۵، تبریز — ۸ اسفند ۱۳۰۸، پاریس) هفتمین و آخرین پادشاه قاجار در ایران بود.او دومین پسر محمدعلیشاه و نخستین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در هنگام ولیعهدی پدرش در تبریز به دنیا آمد و پس از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه، توسط مجلس عالی رجال و بزرگان مملکت در ۱۲سالگی به سلطنت رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ و تاجگذاری در تیر ۱۲۹۳، ابتدا عضدالملک و سپس ناصرالملک از سران ایل قاجار نایبالسلطنه بودند.
این نوشتار، از نوشتارهای ارسالی کاربران است
محتوای مطالب ارسالی کاربران لزوماً مورد تأیید سرای تاریخ نیست و سرای تاریخ هیچ مسئولیتی برای توضیح یا پاسخگویی درباره محتوای مطالب و نوشتههای ارسالی کاربران ندارد