«چندعامل در موفقیت نیروهای قزاق و چیرگی نهایی آنها بر ژاندارمری موثر بودهاند. اولین دلیل حمایت انگلیس از قزاقها و بیمیلی آنها از قدرتگیری ژاندارمها، به رویکرد ملی ژاندارمها از یک سو و ماهیت وابسته قزاقها از سوی دیگر بازمیگشت»
به گزارش مشرق، از زمان جنگهای ایران و روس و ناتوانی ارتش متکی به ایلات در مقابله با روسها دولتمردانی مانند عباس میرزا و امیرکبیر به فکر ایجاد ارتش نوین و رهایی وابستگی ارکان نظامی کشور به ایلات بودند؛ از این رو به دلیل بیاطلاعی آن زمان ایرانیان از فنون جدید نظامی، برای تحقق این مهم تلاش شد تا با عقد قرارداد با کشورهایی که در این مسئله از ایران پیشروتر بودند، شرایط نوسازی نیروهای نظامی ایران فراهم شود. در این راستا قراردادهایی با برخی از دول خارجی منعقد گردید که عمدهترین این قراردادها به ایجاد دو نیروی نظامی قزاق و ژاندامری در ایران منجر شد. هر چند این دو نیروی نظامی با هدف توسعه اقتدار نظامی کشور ایجاد شده بودند اما نحوه شکلگیری این نیروها تاثیراتی را بربینش و عملکرد آنها گذاشته بود که در این نوشتار درصدد بررسی این موضوع هستیم.
شکل گیری قزاق ناصرالدینشاه در سفر دوم خود به اروپا در سال ۱۸۷۸ تحتتاثیر رژه قزاقهای روسی و ظاهر آراسته آنها از تزار خواست با فرستادن چند تن از افسران قزاق نیرویی شبیه به آنها در ایران تشکیل دهد. روسها که همیشه درصدد افزایش نفوذ خود در ایران بودند از این مسئله استقبال و افرادی را به ایران برای آموزش اعزام کردند.۱ هر چند بر اساس قانون، نیروی قزاق تحت نظر وزارت جنگ بوده و حقوق آنها به صورت منظم پرداخت میشد اما در عمل فرمانده بریگاد قزاق تصمیمهای خود را پس از مشورت با سفارت روسیه در تهران و ستاد ارتش روسیه در قفقاز اجرا میکرد. وظیفه اولیه قزاقها در ابتدا برقراری نظم در پایتخت و حفاظت از قصرهای سلطنتی بود اما پیوند با منافع روسیه موجب شد تا این نیرو ضامن تضمین قدرت قاجاریه(به دلیل سیاست روسیه در این زمینه) و حتی در مواردی عامل سرکوب مخالفین نیز باشد.۲ امینالدوله درخصوص وابستگی قزاقها به شاه ایران میگوید: «بریگارد قزاق که در زمان ناصرالدینشاه بودجه معینی داشته و برحسب ظاهر تحت امر وزارت جنگ بود در دوره مظفری نه به شاه اعتتایی دارد و نه از کسی گوش شنوایی».۳ در آستانه مشروطه به دلیل مشکلات مالی سالهای قبل نیروهای قزاق تضعیف شده بودند از این رو ممانعت جدی برای مشروطه ایجاد نکردند؛ اما بعد از صدور فرمان مشروطه، تلاش رهبران آن برای کاهش قدرت قزاقها موجب شد تا این نیروها برعلیه مشروطهخواهان فعال شوند. به طوری که سرانجام به رهبری لیاخوف روسی در به توپ بستن مجلس شرکت کردند. با این حال در آستانه فتح تهران توسط مشروطه خواهان بین آنها و قزاقها توافقی شد تا قزاقها همچنان به فعالیت خود ادامه دهند. از همین رو در طول سالهای بعد از مشروطه نه تنها قدرت آنها تضعیف نشد بلکه بر دامنه نفوذ قزاقها افزوده شد. یکی از عواملی تاثیرگذار بر این مسئله را میتوان تاکید دولت روسیه به افزایش قدرت قزاقها عنوان کرد.۴ دولت روسیه بعد از شروع جنگ جهانی اول درصدد توسعه دامنه نفوذ قدرت قزاقها برآمد و برای تحقق این مسئله هنگهایی در شهرهای مختلف ایران دایر کرد. توسعه نفوذ قزاقها به دلیل اینکه روسیه حاضر شده بود اقتدار پلیس جنوب به رهبری انگلیسها را به رسمیت بشناسد با مخالفت بریتانیا در این سالها مواجه نشد. هر چند بعد از انقلاب روسیه بهتدریج رابطه قزاقها با دولت جدید روسیه قطع شد. از این زمان به بعد، به دلیل روابط نزدیک برخی از سران قزاقها مانند رضاخان با انگلیسیها، این نیرو به سمت این کشور متمایل گردید. به طوری که سرانجام انگلیسیها زمانی که احساس کردند ایران به حکومت مرکزی منسجم برای مقابله با با نفوذ شوروی و کمونیسم نیازمند است، از قزاقها و رضاخان برای تحقق اهداف خود کمک کرفتند.۵ امری که در چارچوب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ممکن شد.
تشکیل ژاندارمری
در زمان مجلس دوم مقرر شد به منظور برقراری امنیت کشور و همچنین اخذ مالیات نیروی ژاندارمری تشکیل شود. ایران برای تحقق این مسئله از افسران سوئدی کمک گرفت. بعد از تشکیل ژاندارمری و اقدامات آنها برای ایجاد امنیت در کشور، احترام عمومی به آنها افزایش یافت. با این حال یکی از مقاطع مهم در دوران فعالیت ژاندارمری دوران جنگ اول جهانی بود. در این زمان که کشور ایران با وجود اعلام بیطرفی مورد هجوم قدرتهای درگیر جنگ مانند روسیه و انگلیس شده بود، نیروهای ژاندارمری تحت تاثیر افسران سوئدی و همچنین نزدیکی به نیروهای ملیگرا با اشتغال ایران مخالفت کرده و مواضع نزدیک به دولت آلمان اتخاذ کردند.۶ در این راستا همزمان با اعلام تصمیم تغییر پایتخت نیروهای ژاندارمری نیز تهران را ترک و با وجود اینکه اعلام شد این تصمیم عملی نمیشود آنها حاضر به برگشت به تهران نشده و از دولت مهاجرین حمایت کردند. در زمان جنگ جهانی اول بخشی از نیروهای ژاندارمری قشونی را در مخالفت با دخالتهای انگلیس و روسیه در ایران تحت عنوان ژاندارمری ملی تشکیل دادند. در این دوران روابط نزدیکی بین ژاندارمری ملی و دولت آلمان به وجود آمده بود اما در نهایت به دلیل پیشرویهای روسها و سقوط دولت مهاجرین این همکاری به اتمام رسیده و با بازگشت بخشی از فرماندهان به تهران بازسازی این نیروها آغاز شد.۷ نیروهای ژاندارمری در ابتدا به دلیل شعارهای ملیگرایانه افراد موثر در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ از آنها حمایت کردند؛ چرا که تصور میشد اگر شعارهای ملی گرایانه کودتاچیان محقق شود بسیاری از مشکلات کشور حل میشود. بر این اساس دو افسر ژاندارمری که نقش مهمی در حرکت قزاقها به تهران داشتند، یعنی سلطان سیاح و ماژور کیهان، به ترتیب، به فرماندهی نظامی تهران و وزارت جنگ منصوب شدند.۸ بعد از کودتای ۳ اسفند تلاش برای ایجاد ارتش متحد مورد توجه فعالان سیاسی و نظامیان قرار گرفت. در این زمان دو نیرو بودند که همزمان این مسئله را پیگیری میکردند.یکی ازاین نیروها، قزاقها به رهبری رضاخان و دیگری نیز ژاندارمها بودند. از این رو در ابتدای روی کار امدن دولت سید ضیا به دلیل ترس او از قدرتگیری رضاخان تلاش شد تا راه برای توسعه نیروهای ژاندارمری باز گذاشته شود. با این حال رضاخان که بعد از کودتا با اخذ لقب سردار سپه فرمانده کل نیروهای نظامی شده بود، نیز تلاش میکرد تا قدرت خود را افزایش دهد. ۹ در میان جدال بین ژاندارمری و قزاقها، رضاخان توانست با با برکناری ماژور کیهان از وزارت جنگ و دادن مسئولیتهای این وزارتخانه به قزاقها، نیروهای ژاندامری را به حاشیه براند. در این بین باید در نظر داشت که چندعامل در موفقیت نیروهای قزاق موثر بودهاند. اولین دلیل حمایت انگلیس از قزاقها و بیمیلی آنها از قدرتگیری ژاندارمها، به رویکرد ملی ژاندارمها از یک سو و ماهیت وابسته قزاقها از سوی دیگر بازمیگشت. این مسئله سبب میشد تا قزاقها همچنان که روزی از روسها تبعیت میکردند، بعدها نیز از انگلیسیها پیروی کنند.مسئله دوم نیز بافت ایلی آن روز ایران بود که به تضعیف ژاندارمرها کمک کرد. در واقع به دلیل فشاری که ژاندارمرها بر ایلات برای اطاعت از دولت مرکزی آورده بودند و تلاش برای اخذ مالیات از ایلات، رضاخان توانست با تحریک رهبران عشایر بر علیه ژاندارمری، قدرت آنها را تضعیف کند.۱۰ به عنوان مثال در زمانی که کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان بر علیه اقدامات ضدملی در تهران قیام کرد، رضاخان تلاش کرد با تحریک رهبران ایلات و عشایر خراسان بر علیه پسیان، قیام او را سرکوب کند.۱۱ رضاخان در مرداد ۱۳۰۰ اعلام کرد که نیروهای ژاندارمری آموزش مناسبی ندیده و به نیروهای بی فایدهای تبدیل شدهاند. از این به بعد او تلاش کرد تا با جذب برخی از نیروهای ژاندارمری و همچنین ورود افراد وابسته به خود به درون این نیرو، ژاندارمری را تضعیف کند. همزمان با این کار رضاخان سیاست افزایش کمی و کیفی نیروهای قزاق نسبت به نیروهای ژاندارمری را نیز اتخاذ کرد. به طوری که تا پایان تابستان ۱۳۰۰ نسبت نیروهای قزاق بیشتر از نیروهای ژاندارمری گردید و سرانجام رضاخان توانست در دی ماه ۱۳۰۰ فرمان ادغام این دو نیرو را گرفته و تحت همین عنوان افسران و نیروهای همسو با خود را از ژاندارمری بیرون و قزاقها را بر امور نظامی کشور مسلط کند. ۱۲ مروری بر فعالیتهای دو نیروی قزاق و ژاندارمری نشان میدهد که وابستگی اولی به نیروهای خارجی سبب شده بود تا آنها همواره از این نیروها برای اهداف خودشان در طول دوران فعالیت قزاقها استفاده ببرند اما نیروهای ژاندارمری به دلیل اینکه ایده طرحریزی توسط یک نیروی سوم(سوئد) -که تحت نفوذ انگلیس و روسیه نبود- شکل گرفت؛ همچنان که محبوب مردم بود، احساسات ملی گرایانهای در وقایع و حوداث پیش رو از خود بروز داد. از همین رو بعد از کودتای رضاخان انحلال این نیرو در دستور کار قرار گرفت.
منابع :
۱-استفانی کرونین، ارتش و تشکیل حکومت پهلوی در ایران، ترجمه غلامرضا بابایی، تهران، انتشارات خجسته، ص ۱۰۱٫
۲-وحید سینایی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، تهران، کویر،۱۳۸۴ ، ص ۲۱۲٫
۳-وحید سینایی، همان، ص۲۱۳٫
۴-علیرضا امینی و حبیب الله ابولحسن شیرازی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران از قاجاریه تا رضا شاه، تهران، نشر قومس، ص ۲۵۹٫
۵-فیروز کاظمزاده، روس و انگلیس در ایران ۱۸۶۴ ـ ۱۹۱۴: پژوهش درباره امپریالیسم، ترجمه: منوچهر امیری، تهران، آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۳۴۵٫
۶-محسن میرزایی، تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق از کلنل دومانتویچ تا میرپنج رضا خان سواد کوهی، تهران، نشر علم، ص ۴۵٫
۷-محسن میرزایی، همان، ص۵۰٫
۸-استفانی کرونین، رضا شاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمه: مرتضی ثاقب، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۳، ص ۶۵٫
۹-باقر عاقلی، رضا شاه و قشون متحد الشکل، تهران، نشر نامک، ۱۳۷۷، ص ۱۰۷٫
۱۰-باقر عاقلی، همان، ص ۱۰۹٫
۱۱- استفانی کرونین، همان، ص ۱۳۹٫
۱۲-وحید سینایی، همان، ص۲۳۰٫
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران