سرای تاریخ : رئیس علی دلواری (۱۲۶۳-۱۲۹۴ش)، از رهبران قیام مردم جنوب ایران در تنگستان و بوشهر علیه اشغال انگلیسیها در میانه جنگ جهانی اول بود.
با شروع جنگ جهانی اول و حائز اهمیت بودن منطقه جنوب ایران به لحاظ اقتصادی برای انگلیس و همچنین ضعف دولت ایران و حاکم نبودن آن بر منطقه جنوب، انگلیسیها شهر بوشهر را اشغال کردند. رئیسعلی از جمله افرادی بود که با گرفتن حکم جهاد از علمای شیعه به مقابله با انگلیسیها پرداخت و توانست با بسیج مردم و شبیخونهایی، تلفات بسیاری به آنها وارد کند، ولی سرانجام در ۱۲ شهریور سال ۱۲۹۴ش با خیانت یکی از همراهانش به وسیله اصابت گلوله به شهادت رسید و طبق وصیتاش در وادی السلام نجف دفن شده است. روز شهادت دلواری به روز ملی مبارزه با استعمار نامگذاری شده است.
رئیس علی دلواري یک رجل ملي است؛ رجلي كه از مشروطه سر برآورد. همچنانكه ستارخان و باقرخان به عنوان دو لوطي بدون پيشينهاي قابل افتخار از تبريز مشروطهخواه سر برآوردند. اگر ستارخان با برانداختن پرچمهاي سفيد كه به معناي پناه آوردن به روسها بود، به تسليم تن نداد و سردار ملي شد، رييس علي دلواري هم به تهديد و امان بريتانياييها مرعوب و تطميع نشد.
مشروطه سرآغاز برآمدن مرداني است كه وطنپرستي را به همان اندازه كه فهم ميكردند، در راهش جان ميدادند. به هنگام اولتيماتوم روسيه و بريتانيا براي تعطيلي مجلس دوم در ميان مردمي كه در گرد مجلس حلقه زده بودند، شيخي نهچندان معروف كه به حدس و گمان شيخ محمد خياباني است، گفت: «استقلال هر ملتي شرافت اوست. اگر نتوانيم كشور خود را نجات دهيم و شرافتمندانه زندگي كنيم، لااقل در راه وطن جان خواهيم داد، زيرا در چنين مواقع خطرناك و حساس، زنده ماندن همان محو شدن است.» مشروطه بود كه به اين مردمان هويت بخشيد.
تا پيش از اين، مردان ماجراجويي در نقاط مختلف ايران بودند كه به هنگام ضعف و فتور حكومت مركزي به ويژه در دوره شاهمرگي خودي نشان داده و با به دستگرفتن قدرت آرامش را به منطقه سكونت خود ميآوردند عدهاي را هم زير بال و پر خود ميگرفتند. آنان نهايت به عنوان گردنكشاني چند روزه شهرت مييافتند و در مقابل ظلم نمايندگان حكومت مركزي پناهي براي بيپناهان ميشدند. مشروطه به چنين مرداني هويت بخشيد. آنان ديگر نه بار خاطر حكومت مركزي كه يار شاطر آن شدند. به ويژه برخي فقيهان از آنان در ياري مشروطه كمك گرفتند.
رئیس علی دلواري در اوان جوانياش كه مشروطه شد، شاهد اقدامات فقيه مشروطهخواه، سيدعبدالحسين لاري بود. فقيهي كه تفنگ بر دوش و عمامه به سر و با تحتالحنك به ياري مشروطه در شيراز رفت. رييس علي در چنين فضايي باليد. جنوب ايران (فارس و بنادر كه بوشهر جزيي از آن بود) علاوه بر استبداد قاجاري گرفتار نزاع و رقابت ذينفوذاني چون فرمانفرما، قوام و صولتالدوله قشقايي بود. در كنار اينها، بريتانيا به جهت منافع خليجفارسي خود حضوري چشمگير در اين منطقه داشت. اين حضور با اشغال بينالنهرين (عراق) پررنگتر شد. نهضت جنوب ايران با نهضت استقلالخواهي عراق پيوند خورد. حلقه اتصال اين دو نهضت، فقيهان شيعه بودند. دو نهضت استقلالطلبي و مليگرايانه كه شيعه و سني را در كنار يكديگر ميطلبيدند.
رئیس علی دلواری در سن ۳۴ سالگی به درجه شهادت رسید.
رئیس علی دلواري چون استقلال ايران را در خطر ديد، سخني چون شيخمحمد خياباني بر زبان آورد كه نميتواند در مقابل تهديد استقلال ايران بيتفاوت بنشيند. وقتي هم با تهديد تخريب خانه و زندگياش از جانب بريتانياييها مواجه شد، كوه را محل سكناي خود دانست و انهدام آن را خارج از اراده امپراتوري بريتانيا. تا پيش از اين، اگر چنين مرداني در پي تهديد حكومت مركزي بودند، حال مدافعاني براي استقلال و مشروطه ايران بودند. بيجهت نبود كه ستارخان و باقرخان به راي مجلس شورا لقب سردار ملي و سالار ملي گرفتند و با شهادت رييسعلي دلواري، مجلس بزرگداشتش در تهران توسط رييسالوزرا، حسن مستوفي برگزار شد. مشروطه محملي براي رويش چنين مرداني بود
اين مردان شايد به جهت برخي رفتارهايشان مورد نكوهش بعضي روشنفكران و نخبگان قرار گرفتهاند. به انصاف اما بايد گفت آنان در بزنگاه تاريخ خوش درخشيدند و خود را نامآور ساختند.